امروزه جوامع انساني در تمامي پهنه قابل زيست زمين به عنوان تنها سكونتگاه دردسترس كنوني خود، كمابيش و براساس ميزان دستيابي به منابع يا فناوري، براساس يك الگوي تقريبا همسان، بهرهمندي از تمامي مواهب تجديد پذير، دير تجديدپذير يا تجديدناپذير را در دستور كار قرارداده اند.
و چه بسا ميزان پيشروي در دست اندازي به اين نعمات جزو افتخارات ملتها نيز ثبت شده است؛ در اين ميان، گروهي از دانشمندان جامعنگر و مصلحين اجتماعي سالهاست محيط زيست، تخريب بيرويه و نجات آن را اولويت خود و جامعه بشري دانسته و اين سبك زندگي و روند بي محاسبه و بازخورد را موجب فاجعه اي جدي براي تمامي آفريدگان دانستهاند.
حدود 170 سال پيش فرانكلين پيرس رئيس جمهوري وقت ايالات متحده به سرخپوستان دووامي پيشنهاد خريد زمينهايشان را داد تا اسب آهنين توسعه بر آن زمين هاي بكر نيز تاختن آغاز كند.
سياتل رئيس خردمند قبيله در چندين جمله پاسخ او را داد و البته ازآنجا كه آن پاسخ در دنياي ذوق زده، مسحور و مقهور از كاميابيهاي صنعتي آن روز آمريكا و ساير نقاط زمين شنيده نشد، امروزه زمين و ساكنانش دست به گريبان دهها معضل و بحران چون: افزايش گازهاي گلخانهاي، عوارض گرمايش زمين، كم آبي، خسارتبار شدن حوادث طبيعي و... هستند.
سياتل گفت: "به راستي چگونه يك انسان ميتواند آسمان و زمين را بخرد يا بفروشد؟ مابخشي از زمين هستيم، اگر بر زمين بي احترامي كنيد، به شما باز خواهدگشت چون زمين متعلق به انسان نيست و آدمي به زمين تعلق دارد.
مرد سفيد روش ما را درك نميكند، او بيشتر خواهد تاخت و سرانجام شبي ميرسد كه در لجنزار خويش خواهد گنديد وشعلهور در آتش عذاب خداوند خواهد بود."
شايد نگاه تملك انسان بر همه چيز، زماني آغاز شد كه مدرنيسم بهعنوان يك پديدهء زاده غرب رُخ نمود و انسان، محور عالم شد؛ انقلاب صنعتي، انباشت سرمايه حاصل از توليد انبوه را بهدنبال داشت و سرمايه براي انباشتگي بيشتر فناوري را به خدمت گرفت.
آدمي به لطف حضور فناوري، نيازهايي جديد براي خود و پيرامونش ديد؛ و سرمايه به گونهاي ارگانيك، با نيازسازي، برآوردن نياز را در دستور كار خود قرارداد، چرخهاي كارخانهها از حركت نايستاد، منابع طبيعي منبع تغذيه كارخانجات شد و امروز تنها موجودي كه در برابر اين همه تخريب و پسماند زيانبار پاسخگو نيست، همانا موجوديتي به نام «سرمايهداري صنعتي» است.
شايد ديگر كمتر كسي را بتوان يافت كه موبايلي همراه خود نداشته باشد و خود را نيازمند اين ابزار نبيند و نداشتن همراه آن به يك اضطراب تبديل شده است.
اين حكايت بسياري از ابزارهاي محصول فناوري است كه سرمايهداري صنعتي و پساصنعتي، با نيازسازي براي تودهها و با بلعيدن منابع زمين و تامين همان نياز، خود را خدمتگزار تمامي مردم در جهان نشان داده است.
به نظر نگارنده، شواهد و تجارب پيشين نشان از اين دارد كه براي گريز از بدبختيهاي حاصل از تخريب محيط زيست كه برخي دامنگيرمان شده و برخي ديگر در راه است، نميتوان تنها به فناوريهاي نوين تكيه كرد بلكه بايد به تغيير و بازتعريفي بنيادين در نگرش به عالَم، تنظيم رابطه آدمي با آفريدهها، تغيير مبتني بر بهره مندي منطقي از مواهب در سبك زندگي و...پرداخت.
اگر امروز براي درياچه اروميه كار به سرودن مرثيه كشيده، نياز است بدانيم كه هزاران حلقه چاه غيرمجاز، ندادن حقآبه طبيعي آن و ساير عوامل انساني، نقش اساسي در بحران انباشت ميلياردها تن نمك در شمال غرب كشور داشته و دارد.
اگر امروز و پس از آزمودن روشهايي مانند حفر هزاران حلقه چاه عميق و يا سدسازي، بهدنبال راهكارهايي مانند انتقال آب درياي مازندران به مركز ايران هستيم، يادمان باشد كه خوراندن مُسكن به بيمار، درمان نيست بلكه تسكين دردي است كه درمانش در جاي ديگري است.
حال بگذريم از اينكه همين روزها خبرهايي مبني بر عقبنشيني آب خزر در خليجهاي گرگان و بهشهر تيتر رسانهها شده و شايد روياي آبرساني بدين طريق، پيش از آغاز، به انجام برسد.
از ديگرسو و در آيندهاي نهچندان دور، دفن يا رهاسازي روزانهء هزاران تن زباله غيرتفكيكي در نوار ساحلي شمال، حيات را در اين جغرافياي زيبا، با خطر جدي مواجه خواهد كرد.
كارشناساني متعدد، شوري يك ونيم برابري آب و افزايش 2 درجه سانتيگرادي دماي خليج فارس نسبت به دو دهه گذشته را تابع رفتار سوء انساني دانسته و نقش تفريحگاههاي مصنوعي، آب شيرين كنها و... در اين بخش خشك كره زمين كه به لطف فناوري، ظاهري قابل زيست يافته، مورد توجه پژوهشگراني چند بوده است.
شايد امروز رسالت نخبگان و نيز مديران ما، بيش از آنكه تامين نيازهاي روزافزون جامعه باشد، تلاش در اصلاح نگرش و سبك زندگي، نيز فرهنگسازي بهمنظور تعادلبخشي در ميزان بهرهمندي از مواهب و منابعي است كه احياي برخي از آنها، هزاران سال زمان، نياز دارد.
نظر شما